نتایج جستجو برای عبارت :

اشک و نگاه حسرت و تصویر کربلا

باگریه میگویم سخن ازداستان کربلا/اینک گرفته رنگ خون چون آسمان کربلا/یک کاروانی آمده از شهرپیغمبربه آن/آیدحسین تشنه لب بایاوران کربلا/حب علی وفاطمه برتارک ایمانشان/شرط ولایت محوری برعاشقان کربلا/وقت نبرد دشمنان باآل پیغمبررسید/ننگ است بهرکوفیان حمله به جان کربلا/سرها به نیزه میشود حتی حسین بن علی/شیعه به دنیامفتخر بهرامان کربلا/اندرکنارعلقمه دستان عباسش جداست/این گریه های پرصدا آتشفشان کربلا/برروی تلی زینبش دارد تماشامیکند/سخت است یار
پروازسقامیکنددرآسمان کربلا/داده است جان تازه ای برآستان کربلا/گردیده عباس علی باب الحوائج درجهان/درس وفادرعلقمه بخشیده جان کربلا/سرداردشت نینواهردم علمداری کند/دارالشفای تشنگان باشد امان کربلا/بهرحسین تشنه لب سقای براهل حرم/اندرفرات نینوا گشته نشان کربلا/الگوی یاران میشود سوی ولایت محوری/روی علم برپاکندهردم اذان کربلا/سوی حسینش میبرد دلهای عاشق پیشه را/زائرکنددلدادگان سوی کیان کربلا/درس اطاعت میدهد اندر رکاب رهبری/تیری به هردشمن زن
’’کربلا‘‘  کی خدمت میں اپنے تازہ الفاظ: 
۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔۔
یارب میں لکھنے بیٹھا ہوں دیوانِ کربلا
الفاظ ہوں عطا مجھے شایانِ کربلا
سینے پہ داغ، آنکھ میں آنسو لبوں پہ آہ
لیکر لحد میں جاونگا سامانِ کربلا
اصحاب با وفا کے لہو سے حسین (ع) نے
لکّھا ہے گرم ریت پہ قرآنِ کربلا
ادامه مطلب
باگریه میگویم سخن ازداستان کربلا/اینک گرفته رنگ خون چون آسمان کربلا/یک کاروانی آمده از شهرپیغمبربه آن/آیدحسین تشنه لب بایاوران کربلا/حب علی وفاطمه برتارک ایمانشان/شرط ولایت محوری برعاشقان کربلا/وقت نبرد دشمنان باآل پیغمبررسید/ننگ است بهرکوفیان حمله به جان کربلا/سرها به نیزه میشود حتی حسین بن علی/شیعه به دنیامفتخر بهرامان کربلا/اندرکنارعلقمه دستان عباسش جداست/این گریه های پرصدا آتشفشان کربلا/برروی تلی زینبش دارد تماشامیکند/سخت است یار
پروازسقامیکنددرآسمان کربلا/داده است جان تازه ای برآستان کربلا/گردیده عباس علی باب الحوائج درجهان/درس وفادرعلقمه بخشیده جان کربلا/سرداردشت نینواهردم علمداری کند/دارالشفای تشنگان باشد امان کربلا/بهرحسین تشنه لب سقای براهل حرم/اندرفرات نینوا گشته نشان کربلا/الگوی یاران میشود سوی ولایت محوری/روی علم برپاکندهردم اذان کربلا/سوی حسینش میبرد دلهای عاشق پیشه را/زائرکنددلدادگان سوی کیان کربلا/درس اطاعت میدهد اندر رکاب رهبری/تیری به هردشمن زن
مادر دست می برد زیر گلو و با نوک انگشتش برآمدگی
سطح گلویش را نشان می دهد: به این میگن حسرت. دلم نمی خواهد به او بگویم یک عمر با حسرت زندگی کرده ام
و دیگر از آن هراسی ندارم.
چه توی گلویم باشد چه توی قلبم.
اما پشیمان می شوم و هیچ نمی گویم.
چون می دانم اگر این حرف را بزنم؛
یک حسرت به حسرتهای گلوی مادرم اضافه می کنم.
اصلا کدام مادر است که از اندوه فرزندش اندوهناک نشود؟
معصومه باقری
برشی از رمان جای من نیستی 
چه فراز و نشیبی دارد نگاه‌ها...آن هنگام که به شب نگاه می کنی و جز سیاهی نمی‌بینی...آن هنگام که به آسمان نگاه می کنی و جز قفس نمی‌بینی...آن هنگام که به زندگی نگاه می کنی و جز حسرت نمی‌بینی...آن هنگام که به شعر نگاه می کنی و جز غم نمی‌بینی....آن هنگام که به تاریخ نگاه می کنی و جز خون نمی‌بینی...آن هنگام که به خدا نگاه می کنی و جز شرم نمی‌بینی......چه فراز و نشیبی دارد نگاه‌هاآن هنگام که به قلب‌اش نگاه می کنی و جز نفرت نمی‌بینی...آن هنگام که به چشم‌
بچگیام آروم و گوشه گیر بودم، جایی میرفتم مهمونی ساکت یه گوشه می‌نشستم وبه بازی کردن بقیه نگاه میکردم و منتظر بودم یکی از بچه ها بگه که باهاشون بازی کنم یا اینکه مامانم اجازه بده تا برم و باهاشون بازی کنم ، اما بیشتر وقتا این اتفاق نمی افتاد و بچه و مامانم اینقد سرگرم صحبت و بازی بودن که من رو یادشون میرفت. این بود که همیشه تو حسرت اون لحظه بودم حتی اگه جایی دیگه هم بازی می‌کردم بازم فکرم تو موقعیت قبلی بود و حسرت میخوردم. الان که بزرگ شدم هم ه
 پست شب جمعه رو از وضعیت امروز واتس آپم انتخاب کردم. امشب بالاجبار برنامه دورهمی رو میدیدم؛ یه دفعه این فکر به ذهنم خطور کرد که چطور این برنامه با جمعیتی حدود صد و صدوپنجاه نفر باید برگزار بشه ولی نماز جماعت ها و جمعه ها و هیئات باید تعطیل بشه.!!!
از اوایل هفته تصمیم گرفتم که حتما سه شنبه شب تو جلسه هیئت هفتگیمون شرکت کنم و الحمدلله همینطور هم شد و خدارو شکر که خیلی چسبید وخیلی دوست داشتم. همیشه به خوم میگم زمانی می آید که حسرت این دورهمی ها رو م
به نام خدای مهدی (عج)
پیش بینی شهید ابراهیم هادی درباره کاروان های زیارتی کربلا و اربعیناوایل جنگ در ارتفاعات گیلان غرب بر فراز یکی از تپه های مشرف به مرز قرار گرفتیم. پاسگاه مرزی دست عراقی ها بود وبه راحتی در جاده های اطراف آن تردد میکردند.ابراهیم کتابچه دعا را باز کرد و به همراه بچه ها زیارت عاشوراخواندیم.بعد با حسرت به مناطق تحت نفوذ دشمن نگاه میکردم و گفتمابرام جون این جاده مرزی رو ببین عراقی ها راحت تردد میکنند بعد گفتم: یعنی میشه یه روز
اربعین یعنی حسین وخاطرات کربلا/دلسپاری برولایت شد نجات کربلا/میرودپای پیاده زائرش سوی بهشت/عشق زیبای حسینی شد ثبات کربلا/برلب زوارمولا ذکریا حیدرمدد/یادمان زینب او هم برات کربلا/اربعین ازبهرشیعه یک خروش جاودان/تاقیامت ماندگارو باقیات کربلا/هرکسی پای پیاده میرود سوی حرم/میشود شورولایی صادرات کربلا/برظهورناب مهدی هست این آمادگی/لشکری دارد فراهم واردات کربلا/دشمنان را خوارسازد این شکوه زائرین/شکر ایزد ذکرشیعه درجهات کربلا/حضرت مهدی ظهو
می گویم از کنار زیارت نرفته هابالا گرفته کار زیارت نرفته هااشک و نگاه حسرت و تصویر کربلااین است روزگار زیارت نرفته ها...اما هزار مرتبه شکر خدا که هستمشهد در اختیار زیارت نرفته هاباب الحسین (ع) قسمت آنان که رفته اندباب الرضا قرار زیارت نرفته ها...گفتند شاعران همه از حال زائراناین هم به افتخار زیارت نرفته ها“علی رضایی”

بیستایی
اربعین یعنی حسین وخاطرات کربلا/دلسپاری برولایت شد نجات کربلا/میرودپای پیاده زائرش سوی بهشت/عشق زیبای حسینی شد ثبات کربلا/برلب زوارمولا ذکریا حیدرمدد/یادمان زینب او هم برات کربلا/اربعین ازبهرشیعه یک خروش جاودان/تاقیامت ماندگارو باقیات کربلا/هرکسی پای پیاده میرود سوی حرم/میشود شورولایی صادرات کربلا/برظهورناب مهدی هست این آمادگی/لشکری دارد فراهم واردات کربلا/دشمنان را خوارسازد این شکوه زائرین/شکر ایزد ذکرشیعه درجهات کربلا/حضرت مهدی ظهو
این پاورپوینت درمورد 18 اسلاید طراحی شده
است در این پاورپوینت مطالبی از  تاریخ کربلا،ریشه نام کربلا، جاذبه های
گردشگری کربلا،غذاهای سنتی کربلا و سایر مطالب مفید و ارزنده در مورد
کربلا  از معتبر ترین منابع در این پاورپوینت درج شده است که امیدواریم
رضایت شما عزیان را جلب نماید
جهت دانلود فایل کلیک کنید
                                                                       من عاشق حرمتم                                                                         دیوونه کرمتم                                                                       عمری پای علمتم                                                                             یاحسین                                                                    
به نام خدا
اگر دقت بیشتری کرده بودم
اگر بیشتر فکر می کردم
اگر بی حوصلگی به خرج نمی دادم
اگر...
ولی این اگرها هیچ فایده ای ندارد
زمان از دست رفته و حسرت کشنده ای برایم به جای مانده
دنیا را می توان با این حسرتهای ریز و درشت سپری کرد
نشست و برای خود هزار اگر ساخت
اما امان از روزی که بزرگترین حسرت را با خود دارد
روزی که نامش با حسرت عجین شده است... 
می گویم از کنار زیارت نرفته هابالا گرفته کار زیارت نرفته هااشک و نگاه حسرت و تصویر کربلااین است روزگار زیارت نرفته هاامسال اربعین همه رفتند و مانده بودهیات در انحصار زیارت نرفته هاانگار بین هیات ما هم نشسته بودزهرا (س) به انتظار زیارت نرفته هادر روز اربعین همه ما را شناختندبا نام مستعار زیارت نرفته هااما هزار مرتبه شکر خدا که هستمشهد در اختیار زیارت نرفته هاباب الحسین (ع) قسمت آنان که رفته اندباب الرضا قرار زیارت نرفته هاغم میخورم برای دل
بسم رب الحسن (ع)
 
چند سال پیش یه مطلب در یکی از وب ها خوندم با مضمونِ :
هرکس یک بار کربلا بره، دیگه نمیتونه سال های بعد نره...
 
رفتم و نظر گذاشتم با مضمونِ : خوش به حالتون که شما حداقل یبار کربلا رفتید..ولی حال همه ی اونایی که تا حالا نرفتن کربلا بدتر از حال کسایی هست که کربلا رفتن...
 
صاحب وبلاگ جوابمو داد : ان شاء الله قسمتتون بشه...وقتی قسمتتون شد میفهمید که چی میگم
 
_______________
پ.ن 1 : به حرف ایشون رسیدم
2 هفته است از کربلا برگشتم ولی همچنان دلتنگی ا
تو برام مثل بوسه اخرمادر رو پیشونی پسر سربازشی،تو برام مثل اخرین بادوم تلخ بین بادوم های شیرینی،تو برام مثل سرکوفت های گاه و بیگاه پدری،تو برام درست مثل چشم های دریده شکارچی رو سرخی خون آهو نگون بخت تلخی،حسرت نبودنت درست مثل حسرت پاک کردن جواب سوال درست تو امتحانه مهم اخرساله،تو برام مثل اون کفش قشنگ ته جا کفشی که هر بار بعد پوشیدنش پاهام تاول میزنه دردناکی،تو برام مثل عدالت،حقیقت تلخی،مثل قهوه تلخی که نمیارزه به کلاسش،مثل قهوه قاجار تلخ
بسم رب الحسن (ع)
 
چند سال پیش یه مطلب در یکی از وب ها خوندم با مضمونِ :
هرکس یک بار کربلا بره، دیگه نمیتونه سال های بعد نره...
 
رفتم و نظر گذاشتم با مضمونِ : خوش به حالتون که شما حداقل یبار کربلا رفتید..ولی حال همه ی اونایی که تا حالا نرفتن کربلا بدتر از حال کسایی هست که کربلا رفتن...
 
صاحب وبلاگ جوابمو داد : ان شاء الله قسمتتون بشه...وقتی قسمتتون شد میفهمید که چی میگم
 
_______________
پ.ن 1 : به حرف ایشون رسیدم
2 هفته است از کربلا برگشتم ولی همچنان دلتنگی ا
منفعت شد گور دنیای جدید
اینچنین وضعی جهان هرگز ندید
روزِ روشن قتل و غارت میکنند
باج خواهی های شیطان شد شدید
خادمان مسلمین از قاتلان
آسمان لو داد شرّ و مکر و کید
در تمام عالم ایران مستقل
بر مواضع مانده محکم چون حدید
گشته اند همدست هم بر ضدّ او
نام حق ناحق بلرزاند چو بید
اربعین پیغام باهم بودن است
کربلا اوجی که باید رفت و دید .
#احمد_یزدانی
#کربلا 
#اربعین 
#بین_الحرمین
.
آرزوت چیه تو زندگی... تاحالا بهش فکر کردی؟ 
تاحالا ب این فکر کردی ک چی میخوای از زندگی 
اصلا هدفت از زندگی کردن چیه؟ 
بزار ی چیزو بهت بگم اگر تو زندگیت تلاش نکنی و ب خواسته هات نرسی مطمئن باش کسایی دیگ اینکارو می کنن و تو فقط باید بشینی نگاه کنی و حسرت بخوری، حسرت خور نباش پاشو و شروع کن زندگی جریان داره... ضربه می خوری؟.. سقوط میکنی؟... خوب پاشو از نو شروع کن
مشکلات و نبین، مشکلات برای قوی تر شدن تو اومدن ن جا زدنت 
ادامه بده... هی برو جلو... نترس... اگ
پیرمرد عاشق امام حسین ع و کربلا بود اواخر اگر پولی به دستش میرسید کنار می گذاشت و به اطرافیانش می گفت انشاالله می رویم کربلا. سه روز بعد از عاشورا از دنیا رفت بالای سرش که رفتند دستانش را به حالت اخترام روی سینه اش گذاشته بود. چندی بعد خواب دیدند که لحظه مرگش دو نفر زیر بغلهایش را گرفتند و بلندش کردند تا به احترام کسی که به دیدنش آمده بود ایستاده باشد او هم دستانش را روی سینه گذاشت تا به امام معصوم ع سلام کند. 
چرا در کربلا آب سر بالا میرود از سایت ایندکس وار دریافت کنید.
تنها جایی از جهان که آب سربالا می رود فیلم
مجرد مرکز ‌ های از دنیا که آب سر متعلق بازگشته و برعکس حرکت می‌کند کربلا که به چه دلیل این سازه حرم مطهر حضرت امام حسین ع تخریب نمی‌شود و و پایین نمی‌آید؟. که یک حرم پی یک مشک بود یک سر ارتباط مطیع کار کاری که این حضرت سر کربلا کردند از ایشون یک داستان سر همه دین و آیینی شاید سر راستی سر زمینه مشاهده بالا ب
امروز رفتم دانشگاه تربیت مدرس  و فقط حسرت خوردم که چرا یه سال دیگه پشت کنکور نموندم و دولتی قبول نشدم اگه میموندم حتما دولتی میوردم الان دچار این حال نمیشدم .
تصمیمات اشتباه و خسته شدن از زندگی بدجور حسرت بعضی چیزا رو رو دل ادم میزاره.
دلبرم در دلبری اعجاز کردمرغ دل تا کربلا پرواز کرد
کربلا یعنی لبان چون کویرکودکان در بند ظلم و غم اسیر
کربلا یعنی نوای الامانناله ی جانسوز و آه کودکان
کربلا یعنی غم و درد و عطشکودکی از تشنگی در حال غش
ظهر و گرما و کویر العطشبر لب خشکیده تیر العطش
کربلا یعنی خیام سوختهتیر کین حلقی به دستی دوخته
کربلا یعنی که عباس(ع) ادب در میان آب اما تشنه لب 
کربلا یعنی غم و اشک بتول(س)یک جهان غم یک جهان حال ملول 
کربلا یعنی که در راه خدابذل جان و مال خود بی ادعا
ارتش َت را به خط کردی 
 
و من را مثل همیشه خط زدی...
 
ما نالایق ها هم روزی به کارت می آییم... 
 
از کودکی شنیدم که برادرتان کریم است... 
 
بخاطر برادرت ما را هم بخر... 
 
پ. ن:گرچه سه ماه پیش کربلا بودم ولی اربعین یه چیز دیگس... بخصوص که تابحال نرفته باشی
 
 
صبحی دوباره با یکی از دوستان(****) رفتیم که به کتابخونه باغ اکبریه سربزنیم برای اینکه اونجا کتاب با موضوع علوم اجتماعی بیش تر داشت
از قضا نوشته بود از 6مهر تا 20 مهر بسته است ...
کنارش کتابخونه امام رضا بود رفتیم
بپرسیدم از مسئولش که میشه بدون عضویت از بخش سالن مطالعه استفاده کرد گفت : بله 
بعد راه افتادیم سمت خوابگاه تو راه کتابخونه و خوابگاه دانشگاه علوم پزشکی بیرجند هستش هر وقت از کنارش رد میشم دلم انیش میگیره یه چیزی مثل یه بغض ،حسرت و شکست تم
 
+ میدونم یه روزی میرسه حسرت این روزا رو میخورم. که چه چیزایی رو به خاطر یه دروغ بزرگ و ادامه دار از دست دادم!! چه ثانیه ها و لحظاتی رو...
 
+ ضربانم از صبح نا منظمه و قلبم تو حلقمه. پالسای دستگاهم رو  حس میکنم همش.
 
+ پرتو های لعنتی... 
 
+ خیلی حالم افتضاحه امشب. وحشتناکم!!
 
:|
 
 
همه چیز وقتی آغاز شد که دخترم در یکی از مسابقات وبلاگ نویسی کشوری در خصوص عاشورا و امام حسین برنده سفر کربلا شد
 و ما همگی در بهت و حیرت فرو رفتیم.
مرسوم این بود که پول کربلا را بگیریم و برویم پی کارمان. اما دخترم پایش را در یک کفش کرد که دوست دارد با پول کربلا کربلا برود و ببیند جایی را که ندیده در وصفش نوشته بود. ما مخالفت میکردیم چون هم عراق ناامن بود و هنوز دست سربازان آمریکایی و هم ما را چه به کربلا ! تا اینکه از همان موسسه با دخترم تماس گرفتن
شهیدم.
شهیدِ به فرمان زیستن، به فرمان مُردن. 
شاهدم، حاضرم، با بال‌های مگسی، در مازه‌های عرشِ تاریکِ نمورم، می‌خزم، بالا را نگاه می‌کنم؛ سرابِ شهید نبودن را، رویای رهاییِ پرنده را در فضایی، که بی‌نهایت بودنش را بلد نیستم، و حتماً یله‌گیِ بی‌مرزش مرا می‌کُشت یا در زمان گُمَم می‌کرد.
برگِ سبزِ بامعنی‌ام، آویزانِ درختی پیر؛ حسرت به جانِ مرگی بی‌معنی، زرد، ارغوانی، خشک و بی‌خون. حسرت به جانِ بی‌سروسامانی در آغوشِ بادهای ولگرد. حسرت ب
صدای طبل و زنجیرمی آید از خیابان
غمی نشسته امشببه قلب پیر و جوان
صدای واحسیناپیچیده در هر کجا
زنده شده دوبارهخاطره ی کربلا
گردیده یک عالمیدر سوگ او سیه پوش
مردم همه عزاداربا اشک و غم هم آغوش
آمد محرمُ بازصدای اشک و ناله
روئیده در کربلاگل های سرخ لاله
دارم غریب و آشنا را می شمارماین خیل مشغول عزا را می شمارم هی خواب می بینم پیاده در طریقش درجاده دارم تیرها را می شمارم دل تنگ مشهد می شوم هرگاه در راه سربندهای یا رضا را می شمارم اما خدارا شکر با انگشت هایم جامانده های کربلا را می شمارم پس سعی خودرا می کنم موکب به موکب این مروه های با صفا را می شمارم باعقل نه، من با جنون بی شمارم این لشکر بی انتها را می شمارم تسبیح من این است در طیِّ طریقش هر صبح تاول های پا را می شمارم آن قدر نزدیکم به اوک
تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من
پیاده میروم و همرهان سوارانند...
 
همه یا رفتند یا دارند میرند.
فقط من موندم و چند نفر دیگه..
حس جاموندن خیییلی حس بدیه.
حسرت خوردن...
حسرت و افسوس اون دنیا چندییییین برابره.
 
* الهی بحق حسین و آبروی حسین ما را ببخش و پای حرکت بهمون بده.
 
من عمه هستم تو بابا محرم محسن ربانی بوستان کتاب قم
من عمه هستم تو بابا : روایت کربلا از زبان حضرت رقیه(س) خطاب به علی اصغر
من عمه هستم تو بابا : محسن ربانی، بوستان کتاب قم
معرفی:
اینبار کربلا را از زاویه نگاه دختر امام بخوانیماین کتاب را قلباً دوست دارم خیلی زیاد…از زبان حضرت رقیه (س) خطاب به حضرت علی اصغر است که در دنیای کودکانه خود از ابتدای همراهی بابا تا شهادت حضرت را روایت می‌کند و این جمله زیبا که : رابطه من و تو مثل رابطه عمه زینب و باباست
شد محرم کربلایی شد دلمدامنم از اشک غم گردیده یم
کربلا یعنی گریبان های چاککربلا یعنی حسین(ع) روحی فداک
کربلا یعنی که آغشته به خونکشتی اسلام گشته واژگون
کربلا یعنی مرمّل بدّماء(1)کربلا یعنی که مهتوک الخباء(2)
کربلا یعنی بلا یعنی عزااشک غم بر خامس آل عبا
کربلا یعنی شهیدالشهداءکربلا یعنی قتیل الادعیاء(3)
کربلا یعنی شفاه الذابلات(4) تشنه بودن بر لب شط فرات
پیکر عریان فتاده روی خاککربلا یعنی که جسم چاک چاک
کربلا یعنی جسوم الشاحبات(5)کربل یعنی دماءا
شد محرم کربلایی شد دلمدامنم از اشک غم گردیده یم
کربلا یعنی گریبان های چاککربلا یعنی حسین(ع) روحی فداک
کربلا یعنی که آغشته به خونکشتی اسلام گشته واژگون
کربلا یعنی مرمّل بدّماء(1)کربلا یعنی که مهتوک الخباء(2)
کربلا یعنی بلا یعنی عزااشک غم بر خامس آل عبا
کربلا یعنی شهیدالشهداءکربلا یعنی قتبل الادعیاء(3)
کربلا یعنی شفاه الذابلات(4) تشنه بودن بر لب شط فرات
پیکر عریان فتاده روی خاککربلا یعنی که جسم چاک چاک
کربلا یعنی جسوم الشاحبات(5)کربل یعنی دماءا
حالا که سالهای پایانی دهه سوم زندگی‌ام را می‌گذرانم، باز می‌گردم و به گذشته می‌نگرم و از خود می‌پرسم در این سه دهه، حسرت چه چیزهایی را دارم؟ در واقع سؤال اصلی برعکس است. پرسش از این است که از چه چیز بیش از همه لذت برده‌ام؟ امّا این سؤال ممکن است گمراه‌کننده باشد از آن جهت که بسیاری از لذایذ دم‌دستی را متبادر می‌کند. امّا وقتی از خودم می‌پرسم چه کاری بود که می‌توانستم انجام دهم و ندادم و حسرت کدام یک بر دلم مانده است، دقیق و سر راست می‌ر
واقعیتش اینه که من از به خاک سپرده شدن آرزوهام ناراحتم و این روزها مدام این قضیه جلوی چشممه و مرتبا برام سوال پیش میاد که چرا من؟!! چرا بین این همه آدم من؟!! حسرت میخورم و بعد یادم میاد حسرت اون دنیا چندیین برابره و اصلا قابلقیاس با این دنیا نیست.
گاهی نمیشود که نمی شود که نمی شود...
نام مهدی هست آرامش برای کربلا/یاد او شوق رسیدن تاحریم کبریا/لحظه لحظه شدمجسم کربلا بر دیده اش/چشم اوگریان همیشه هست بهر نینوا/یادمان برحسین و جمله اصحابش شود/بهریاری ولایت شیعه را داده ندا/دشمنان راخوار سازد یادونام حضرتش/شیعیان نینوایی یاوردین خدا/جمعه هایک حس وشوری بردل مومن دهد/مملو عشق وبصیرت قلبهای پرولا/در رکاب رهبرخود سوی اوآماده باش/بهرایران مهدویت دائما دارد دعا/ماهمه سربازحیدرجانفشان بر حسین/حس زیبای پرستش با عنایات رضا/یاابا
زنگ زد : داریم میریم کربلا سه شنبه صبح هفته آینده سه شنبه برمیگردیم ، ۲۹ ام هم ولیمه ست هم یه عروسی :)
و من نمیدونستم بعد  از ذوقِ شنیدنِ اسم کربلا گریه کنم یا حسادت کنم؟حسود بودن کارِ خوبی نیست الهی به سلامت برن و برگردن :)
آقا میطلبی؟
تو اوجِ ناراحتی من بخاطرِ پنج شنبه خبر به این خوبی نشونه نیست؟هست:)
هم کربلا به یادتِ ، هم یه عروسی بدونِ گناهِ :) 
خوشبختِ عالم بشی معلم جان:) معلمی که بخاطر استرس من از ۹ صبح تا ۳ بعداظهر کل ریاضی ۳ رو جمع کردو یه ن
الهی شکر..
کربلا و اربعین و معجزه ..
معجزه . . هر گاه ذهن را درگیر می بینم به قلبم که مراجعه می کنم مطمئمن است... چرا نباشد اکر در مسیر باشد.. و توکل به الله اکبر .. با همه ی تجربه ها و دیده ها در این سال سی.
و باز هم معجزه از پی معجزه های پی در پی که شمارش دیگر از دست خارج است... همیشگی است ... صبح و شام
خدایا دوستت دارم.
خدایا شکر..
هتل آپارتمان کربلا مشهد یکی از هتل آپارتمان خوب مشهد الرضا می باشد . این هتل آپارتمان تروتمیز و خوب با امکانات مناسب از هتل آپارتمان های اقتصادی مشهد می باشد .این هتل آپارتمان در نزدیکی و جوار حرم مطهر حضرت امام رضا (ع) واقع شده است و با توجه به فاصله کمی که تا حرم مطهر دارد , از این رو هتل آپارتمان کربلا مشهد را می توان از جمله هتل آپارتمان مشهد نزدیک به حرم به شمار آورد. این هتل آپارتمان مرتب دارای واحدهای دو تخته , اتاق سه تخته , آپارتمان یک خو
خب حسرت اول
1398/9/2
الان داشتم توی دیجیکالا قسمت فروش ویژه یه نگاهی میکردم همینطوری واسه اینکه نت فعلا قطعه و گوگل هم نداریم ;(
دیدیم یه کیس کامپیوتر با شرکت سازنده اچ پی گذاشته بودن من اولش به قیمتش نگاه نکردم و خوشم اومد رفتم یه نگاهی به مشخصاتش انداختم چون خیلی به سیستم کامپیوتری اینا علاقه دارم واسه همین بگذریم,واقعا محشر بود :) حافظه رم 16 گرافیک nvidia با آخرین و پیشرفته ترین گرافیک پردازنده اینتل با 3.7مگاهرز واقعا جالب بود هارد 4 ترابایتی :)) ه
فعلا اینو مینویسم؛ دو سال این ساعتا بین‌الحرمین بودم و بعدشم تا نزدیکای اذان توی خیابونا و کوچه‌های کربلا قدم میزدیم انگار که سال‌هاست اونجا بودیم و با همه‌ی شهر آشناییم؛ آدما؛ مغازه‌ها و..... اون شب اولین شب جمعه‌ای بود که بین‌الحرمین بودم و زیارت عاشورا خوندم و آخرین شبی بود که کربلا بودم؛ بخوام خیلی شاعرانه بگم باید بنویسم کربلا؛ شهر عاشقانه‌های من..... 
آخرین تصویرایی که ازون شب توی ذهنمه خلاصه میشه توی شلوغی شب اربعین؛ دسته‌های سی
 
به سر سربند یازهرا به دستم بیرق سقا به لب ذکر دعا دارمبه خون دل رفیقانم رهاگشتند وحیرانم هوای کربلا دارمگریه کن عزای تو دل گشته مبتلای توآقای غیرت وادب دلها همه فدای توارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین (2)دل سردم به خون خفته غم عشق ترا گفته ببین از دیده خون بارمشکسته بال و پر ماندم غم عشق ترا خواندم هوای کربلا دارمدلتنگ روضه هات منم عمریه مبتلات منمکاشکی بگن که اربعین راهی کربلا منمارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین ارباب حسین (2)دل
مقبل کاشانی و محتشم کاشانی
همه رفتند و من جا ماندم ای دوست
«مقبل کاشانی»،‌ شاعر برجسته آستان اهل بیت (ع) بود اما این تنها مشخصه‌اش نبود. همه او را به «حسرت‌به‌دلی» می‌شناختند. کافی بود بشنود یا ببیند کسی عزم سفر کربلا کرده تا دوباره آسمان چشم‌هایش بارانی شود و روزی‌اش، اشک حسرت. عشق و عطش و آرزومندی،‌ همه را داشت اما تنگدستی،‌ حسرت زیارت را بر دلش گذاشته‌بود. اما بالاخره نوبت به مقبل هم رسید و خدا وسیله زیارت را برایش جور کرد. یکی از دوس
 
مقبل کاشانی و محتشم کاشانی
همه رفتند و من جا ماندم ای دوست
«مقبل کاشانی»،‌ شاعر برجسته آستان اهل بیت (ع) بود اما این تنها مشخصه‌اش نبود. همه او را به «حسرت‌به‌دلی» می‌شناختند. کافی بود بشنود یا ببیند کسی عزم سفر کربلا کرده تا دوباره آسمان چشم‌هایش بارانی شود و روزی‌اش، اشک حسرت. عشق و عطش و آرزومندی،‌ همه را داشت اما تنگدستی،‌ حسرت زیارت را بر دلش گذاشته‌بود. اما بالاخره نوبت به مقبل هم رسید و خدا وسیله زیارت را برایش جور کرد. یکی از دو
دیروز صبح خوابت را می دیدم. در همان حالت مریضی به سختی چشم هایت را باز کردی. از چشم هایت آب آمده بود و من چشمم را از تو برگرداندم به خیال اینکه مثل هر بار آنها را ناخودآگاه باز کرده ای و چیزی نمی بینی. اما دیدی. حتی نگاهم کردی. بعد از این همه مدت که چشم هایت نگاهی نداشتند، به من نگاه کردی و من چقدر خوب متوجه شدم فرق دیدن و نگاه کردن را. حتی فرق ندیدن و دیدن و نگاه کردن را. تعجب کرده بودم.. 
گفتی چرا پیش من نمی آیی؟ گفتم بابا جان من که همه اش پیش شما هس
دیروز صبح خوابت را می دیدم. در همان حالت مریضی به سختی چشم هایت را باز کردی. از چشم هایت آب آمده بود و من چشمم را برگرداندم به خیال اینکه مثل هر بار آنها را ناخودآگاه باز کرده ای و چیزی نمی بینی. اما دیدی. حتی نگاهم کردی. بعد از این همه مدت که چشم هایت نگاهی نداشتند، به من نگاه کردی و من چقدر خوب متوجه شدم فرق دیدن و نگاه کردن را. حتی فرق ندیدن و دیدن و نگاه کردن را. تعجب کرده بودم.. 
گفتی چرا پیش نمی آیی؟ گفتم بابا جان من که همه اش پیش شما هستم.. گفتی
من که از حسرت دیدار تو کورم سال ها در تن خود زنده به گورم در گلو قوت فریاد ندارم اشک دل می شکند سنگ صبورم خانه ام را سرم آوار نکن باز عشق زد تیشه بر آن کوه غرورم آسمان تا به زمین راه کمی نیست خاک چشمان تو شد راه عبورم یا مرا یا خبرم را برسانید آه می میرم از این غم ز تو دورم خط زدم فاصله ها را نرسیدی ماهی مرده ی این تنگ بلورم پس بده بال و پرم را قفسی نیست چشم را بسته و مشکوک به نورم #الهام_ملک_محمدی
" هیچ وقت نمی‌فهمی کی آخرین باره، کی آخرین دفعه‌ایه که داری در آغوش میگیریش، بغلش می‌کنی، فشارش میدی، عطرش رو بو می‌کنی و …. لحظه‌ای که متوجه می‌شی آخرین بار رو هم از دست دادی، لحظه‌ای که متوجه می‌شی دیگه نمی‌تونی دوباره تو آغوشت بگیریش. اون لحظه، لحظه "حسرت آغوش آخر"ه. لحظه‌ای که حسرت می‌خوری از اینکه آغوش آخر رو خاطره نکردی، ساده از کنارش گذشتی و مثل همهٔ دفعات به آغوش کشیدی‌ش."
 
آغوش آخر می‌تونه صبح موقع خدافظی برای رفتن به کار با
البته که برای خودم می نویسم از حرف هایی که نباید به زبان بیاورم ... هیچ وقت ..‌ از حسرت ها.. حسرت نگاه ها... 
نگو که بازم میخوای بری.. نگو که دلم دیگه طاقت از دست دادان ندارم.. اونم تو .. ۹ هفته و ۴ روزه که دارم باهات حرف میزنم... نگو که این روزا روزای آخر با هم بودنه... تلخه اما هر لحظه و هر لحظه و هر لحظه.. حتی صدم ثانیه های این هفته تمام ترس دنیاتوی وجودمه که از دست بدم.. که از دست دادنت اتفاق بیفته‌... آخه چطوری میتونم شاهد از دست دادنت باشم؟؟ خدا داره با
در عملیات محرم در اثر اصابت گلوله خمپاره سر و دست و پای او مجروح می شود. بعد از پایان دوران مجروحیت به جبهه باز می گردد. فرمانده گردان امیرالمؤمنین (ع) به خاطر شجاعت و مدیریتی که علیرضا از خود نشان داده بود، مسئولیت دسته دوم از گروهان اباالفضل (ع) را به او می دهد. در آخرین دیدار با خانواده اش به مادر می گوید : ما مسافر کربلائیم، راه کربلا که باز شد بر می گردیم. در پایان آخرین نامه ای که فرستاد، نوشته بود به امید دیدار در کربلا.
تقویم شیعه
سوم محرم
ورود عمر بن سعد لعنت الله علیه به کربلا
در این روز عمر بن سعد با چهار، شش یا نه هزاران سوار برای قتل پسر پیامبر صلّی الله علیه و آله وارد کربلا شد و در مقابل آن حضرت لشکرگاه ساخت و خیمه بر افروخت. ورود ابن سعد به کربلا در روز چهارم هم نقل شده است.
تقویم شیعه، نوشته استاد حجت الاسلام عبد الحسین بندانی، صفحه ۱۹-۲۰
توفیق‌هایی را که به دست می‌آوریم خیلی وقت‌ها با عجب و ریا خرابشان می‌کنیم، اما حسرت‌های معنوی‌مان کم‌تر به چشم می‌آیند و کمتر آفت می‌خورند؛ مثل بادمجان بم!جوجه‌ی زیارت‌های‌مان را آخر پاییز قیامت می‌شمارند. آن‌جا معلوم خواهد شد با این همه سلفی و استوری و پز و کلاس، چندتا زیارت آفت‌نزده ته نامه‌ی اعمال‌مان مانده. شاید آن روز بیشتر نان حسرت کم‌توفیقی را بخوریم تا نان کارها و دست‌آوردهایی که کلی گردوخاک کردیم بعدش! بعید است خدای او
نظر علیرضا جهانبخش در مورد فوتبال ایران
جهانبخش: همینطور پیش برویم حسرت قهرمانی ۱۰۰ ساله می‌شود





بازیکن تیم ملی فوتبال ایران گفت: اگر همینطور پیش برویم حسرت قهرمانی در آسیا برایمان ۱۰۰ ساله می‌شود.
ادامه مطلب
از صبح وردش شده:
یاحسین غریب مادر،تویی ارباب دل من
...
یه آه از عمق وجودش میکشه و نجواگونه میگه:
دلمون برا اماممون تنگ شده. میشه باز بریم کربلا؟
منم دلتنگم آقا!
اما شما به دل کربلایی کوچولو نگاه کنید
راس میگه دلتنگه حق داره بنده خدا
_ امام حسین را فقط به جنگِ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین است. به تبیین او، امر به معروف او، نهی از منکر او، توضیح مسائل گوناگون در همان منی و عرفات، خطاب به علما، خطاب به نخبگان - حضرت بیانات عجیبی دارد که در کتاب‌ها ثبت و ضبط است - بعد هم در راه به سمت کربلا، هم در خود عرصه‌ی کربلا و میدان کربلا، باید شناخت.
_ در خود عرصه‌ی کربلا حضرت اهل تبیین بودند، می‌رفتند، صحبت می‌کردند. حالا میدان جنگ است، منتظرند خون هم را بریزند،
 
 
پدر دندان پزشک بابا چند ماه قبل بر اثر آلزایمر فوت شد. پدر با وجود بیماری همیشه جلو انسانهای خندان،خندان است. من سوم شخصی بودم به تماشا یک عشق ناب نگاه حسرت و ستایش پزشکنگاه پدرانه پدریکهو دکتر خواهش کرد و دوربین دست گرفتم و از دکتر و بابا عکس گرفتم خدا خدا خدا
 
 
 
 
مطمئن هستم که منشاء پیدایش این موجود هیچ خفاش یا خوک و یا همچه جانوری نیست؛ بل که یک روزی یک جایی یک زمانی، منِ تنهایِ دور از تو، با حسرت به دو دست گره خورده به هم نگاه میکرده که ناگهان یک قطره از چشمِ منِ حسود جدا افتاده و تبدیل شده به این موجود کوچک عالم گیر.
 
پ.ن:
دلم برای تو...دل تو هم...
 
بعد الف و بچه اش یه هفته میان خونمون و نمیرن حتی خونشون://
خدایا از دست اینا روانی ام:(
به مامانم میگم اگه قراره الف بیاد اینجا شما هم بدید کربلا آخه هرکی می پرسه اربعین پیاده میرید؛ میگن نه..
مامانم اینا به خاطر درس خوندن من نمیخوان برن ولی اگه الف و بچه اش بیان اینجا کلافه میشم.
ای کاش یه فرجی بشه همه چی درست شه:)
سلام علیکم
شهادت صادق آل محمد سلام الله علیهم اجمعین بر همگان تسلیت باد...
بابت تاخیر امروز صمیمانه عذر خواهی می کنم..
عارضم خدمت شما که یه سال یکی از رفقا اومد و گفت فلانی خواب دیدم یه نفر اومد به من و تو گفت اگه می خواهید برید کربلا، یه نذری برای امام صادق بکنید...خلاصه که یادت نره...
یادم رفت...
خودش یه نذری کرد و همون سال رفت کربلا...
روزی که می خواست بره گفت نذرت را به جا آوردی؟
گفتم کدوم نذر؟
گفت عجب...
تازه یادم افتاد
نمی دونم چی شد که گفتم 68 روز،
توضیح الرسائل کربلا نویسنده: سیدعلی اصغر علوی انتشارات: نشر سدید
توضیح الرسائل کربلا : چطور از دل ۱۸هزار نامه عاشق، ۳۰هزار قاتل ایجاد شد؟!
 
توضیح الرسائل کربلانویسنده: سیدعلی اصغر علویانتشارات: نشر سدید
معرفی:
«پاسخ‌های زیادی به معمای تاریخی «قلوبهم معک و سیوفهم علیک» داده شده است: دل‌هایی با او و شمشیرهایی بر او؟!این کتابی تلاشی است برای حل این معادله عجیب تاریخ که در مورد کوفیان گفته‌اند؛ «دل‌هایی با حسین، شمشیرهایی بر حسین!»این کتاب
تور کربلا هوایی ارزان
با توجه به نزدیک شدن به ماه محرم و برگزاری تور کربلا برای مشتاقان حرم امام حسین و حرم حضرت ابوالفضل  که تابه حال موفق به دیدن این دو حرم که در کربلا واقع است.
  نشده اند یا دوباره مشتاق سفر به این مکان زیارتی هستند.
 شرکت آژآنس هواپیمایی رحمان گشت تور های سفر های  زیارتی  خود از جمله تور کربلا هوایی ارزان  از تهران را فراهم کرده است.
 که شما مسافران را باکمترین هزینه به این مکان مقدس ببرد.
 و از شهر نجف که امام بزرگ شیع
بسم الله
همان‌طور که خیلی دل‌چسب است وقتی از سفر کربلا برمی‌گردی، بعد از اولین نمازی که در ایران - مثلا در مرز شلمچه - می‌خوانی، سر به سجده بگذاری و از دل بگویی «اللهم ارزقنی زیارة الحسین فی الدنیا و شفاعته فی الآخرة»، خیلی دل‌چسب است که اگر توفیق یافتی و در ماه رمضان قرآن را ختم کردی، شب یا روز عید فطر، دعای آغاز تلاوت قرآن را بخوانی و شروع کنی: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین...
پ.ن. گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند/ نگاه دار سرر
سلام به همگی 
راستش من مامان و بابام میخوان برن کربلا، تا حالا مسافرت به اون صورت نرفتن، دیگه چه برسه کربلا ، حالا میخواستم کسانی که تا حالا رفتن کربلا و مخصوصا کسانی که با کسی بودن که بیمار بوده راهنماییم کنند که براشون چیکار کنم؟
چیزهای معمول منظورمه، چیزهایی مثل سیمکارت از ایران باید بخریم یا سیمکارت عراقی میخواد، از اینجا باید بخریم یا عراق،دارو رو میگن اگه از اون جا بخریم ارزون تره و چیزهایی که فکر میکنین باعث میشه سفر راحت و آرومی دا
بوعلی طوسی که پیرِ عهد بود // سالِکِ وادیِ جدّ و جهد بود
آن‌چنان جا کو به ناز و عز رسید // من ندانم هیچکس هرگز رسید
گفت فردا اهل دوزخ زار زار // اهل جنت را بپرسند آشکار
کز خوشیِ جنت و ذوق وصال // حال خود گویید با ما حسبِ حال
اهل جنت جمله گویند این زمان // خوشیِ فردوس برخاست از میان
زانکه ما را در بهشت پُرکمال // روی بنمود آفتاب آن جمال
چون جمال او به ما نزدیک شد // هشت خُلد از شرم آن تاریک شد
در فروغِ آن جمالِ جان‌فشان // خُلد را نه نام باشد نه نشان
چون ب
بوعلی طوسی که پیرِ عهد بود // سالِکِ وادیِ جدّ و جهد بود
آن‌چنان جا کو به ناز و عز رسید // من ندانم هیچکس هرگز رسید
گفت فردا اهل دوزخ زار زار // اهل جنت را بپرسند آشکار
کز خوشیِ جنت و ذوق وصال // حال خود گویید با ما حسبِ حال
اهل جنت جمله گویند این زمان // خوشیِ فردوس برخاست از میان
زانکه ما را در بهشت پُرکمال // روی بنمود آفتاب آن جمال
چون جمال او به ما نزدیک شد // هشت خُلد از شرم آن تاریک شد
در فروغِ آن جمالِ جان‌فشان // خُلد را نه نام باشد نه نشان
چون ب
مگر کسی باورش می شد روزی راه کربلا باز شود؟ مثل خواب می ماند و یک رویا بود این که کسی ساکش را ببندد و روی کولش بیندازد و عطر و گلابی بزند و برود زیارت کربلای معلا.
یک پیرمردی بود در هیات که میگفتند در جوانی اش یعنی سالهای قبل از پیروزی انقلاب، به سفر کربلا و نجف رفته. مداح می خواست حالی به مجلس بدهد اسم او را صدا می زد و شاهدی می آورد بر اینکه ایوان طلای نجف صفایی دارد و ...
وصیت نامه های شهدا مملو بود از حسرت بازگشایی راه کربلا و زیارت ضریح شش گوش
ایام اربعین حسینی بود . بالاخره قسمت شد و منم مسافر کربلا شدم . در این روزها پیاده روی زیادی داشتیم ولی هرگز خستگی به سراغمان نیامد و حالمان هر روز بهتر از دیروز بود . مردمان خونگرم عراق در ایام اربعین حسینی به بهترین شکل ممکن از زائران ایرانی پذیرایی می کنند . 
سلام
اگه فقط یک بار در پیاده روی اربعین شرکت کنید و اون شور شوق و عظمت را ببینید هر سال لحظه شماری میکنید که اربعین کی میرسه ؟
بگذرم 
طعم شیرینش رو چشیدم ولی الان دو ساله که قسمت نمیشه ...
 
و من میمونمو حسرت و دلتنگی این ایام ...
 
کجای کارم میلنگه رو نمیدونم که چرا قسمتم نمیشه؟
 
چرا صاف تو همچین ایامی همیشه کارام قفل میشه و کارای زیادی میریزه سرم
 
خوبه که ادم مشغول به کار باشه(خصوصا تو این وضعیت اسفناک)ولی خوب دل اینهارو سرش نمیشه
 
رفقا هر کد
حسین بن علی فرمانده ای است که همه مرزها را شکسته است. در مغناطیس عشق حسین، زمان و مکان و نژاد و زبان رنگ می‌بازد و طنین فریاد او در بیکران جهان و در گوش زمان می پیچد. هیچ کس نیست که در جان خود به آزمون کربلا مبتلا نشود. کل نفس ذائقة الموت هر نفسی چشنده مرگ است مگر آن که ذره ی وجودش در ملکوت روح حسین فانی و قطره ی جانش در اقیانوس حیات او حل شده باشد.
راه کوفه از کربلا می گذرد. هر که می‌خواهد دولت سلیمانی را در پایتخت جهان نظاره کند باید رزم کربلا کر
در این شهردر این آبادی که می وزد سکوت خزان در این بهاران بی عشق و عاشقیمی دمد  همچنان فریاد سیاهی های مرگدر این ناگواری های روزگاراندر حسرت یک دیدار ساده ام!
 
خسته از سایه های فرار کرده از خورشیداین مردمان فراری از دیدار ماهمن در این شب بلند بی فردادلخوش لمس گیسوان توحتی در خوابم....
من در این شهر بی ذوق ترانهدر حسرت یک لحظه شنیدن صدایتمشتاقم به دیداری کوتاه،آنقدر کوتاه که بگویم از ژرفای وجودم:دوستت دارم ای همه راز و نیازم....
تو میمونی و ی میل و نفس سرکش که اتیشت میزنه از درون، ولی به علت اینکه‌سرت شلوغ شده و سنت رفته بالا،بخوانی هم نمیتونی کاری کنی.جونشو نداری.پس ‌سه تا حسرت برات تازه میشه؛
یکی اینکه چرا جون نداری ازش استفاده کنی و عکس حسرت میخوری.
دو اینکه چرا اصلا تا جوانش بودی رامش نکردی ک اینطوری تو پیری و ناتوانی اذیتت نکنه.
و از همه مهمتر این که میفهمی مقابله ات با خواهش نفسانی  به خاطر تقوا هرگز نیست! بلکه به خاطر حال نداری و جون نداشتنه!بنابراین دروازه ها
امروز را از وحشت فردا فردا را در حسرت امروز حالم ، از ترس رسوایی قالم ، در حسرت نه رفتن روزگار سرد می گذرد سرد این زنانه بودن ها و آن مردسالاری ودرین میانه پوچ می شود هیچ می شود همه انسان بودن همه عشق ورزیدن همه صداقتهای نا باورانه و تنهایی ؛   چون بختکی گلو گیر می شود ؛  ثانیه ، ثانیهِ زندگی را واز این همه تنها ؛ حسرت زندگیِ برباد رفته به جای می ماند تلخِ تلخ چون طعمِ فریب
میگه به حرف مادرت که گوش نمیدی ب منه دیوونه گوش بده! ( تجربه نشون داده بعضی آدما میخوان حرفشونو ب کرسی بشونن ، خودشونم تحقیر میکنن که آدم با خودش بگه چرا به حرفشون گوش نمیدم ) میگم دور از جون بفرمایید نصیحتتون رو! بیا دختر یه خواستگار خوب برات سراغ دارم شوهر کن راحت شو! من راحتم ممنون :) اینقدر خوبه که خدا میدونه میگم خوبه که خوبه خدا ب پدر و مادرش ببخشه میگه میبرتت مسافرت شمال دریا اینور اونور هر جا بخای میگم نه ممنون دریا ندیده نیستم میگ
بسم الله
إنا لله و إنا إلیه راجعون...
پ.ن یک. فرمود "ترجعونها إن کنتم صادقین" (سوره ی واقعه). هر چه تلاش کردیم و کردند، نشد... نمی شود، نمی توانیم؛ باید تسلیم بود.
پ.ن دو. نقل است که حضرت امیر فرموده اند "من یَمُت یَرَنی". با حسرت به چشمان مادر نگاه می کردم.
پ.ن سه. ممنون از بزرگوارانی که دعا کردند... گم شود تدبیر عاقل پیش تقدیر خدا
پ.ن چهار. اگر در قید حیات هستند، هوای مادر و پدرتان را بیشتر داشته باشید... حتی اگر روزی ده بار دستشان را ببوسید، شاید فردا حس
به نام خدای مهدی عج


استاد علیرضا پناهیان:به همهٔ کسانی که تاکنون در #مراسم پیاده‌روی #اربعین حسینی شرکت کرده‌اند تبریک عرض می‌کنم. بنده بعد از آنکه نه سال قبل برای اولین بار در ایام اربعین حسینی به #کربلا مشرف شدم، دیگر در ایام دیگری غیر از اربعین به کربلا  نرفتم و سعی می‌کنم حتماً «اربعین» به کربلا بروم و در پیاده‌روی اربعین حضور پیدا کنم. چون احساس می‌کنم در اربعین، حرمت #حرم اباعبدالله(ع)  بهتر نگاه داشته می‌شود؛ در اربعین دیگر کسی آ
یک پرستار استرالیایی بعد از 5 سال تحقیقاتش در خانه‌های سالمندان ، بزرگترین حسرت‌های آدم‌های در حال مرگ را جمع کرده و 5 حسرت را که بین بیشتر آدم‌ها مشترک بوده منتشر کرده است !
1 - کاش به خانواده‌ام بیشتر محبت می‌کردم مخصوصا پدر و مادرم2 - کاش این قدر سخت کار نمی‌کردم3 - کاش شجاعتش را داشتم احساساتم را با صدای بلند بیان کنم4 - کاش رابطه‌هایم را با دوستانم حفظ می‌کردم5 - کاش شادتر می‌بودم و لحظات بیشتری می‌خندیدم.* من احتمالا از شماره 2 پشیمون ب
آسمون رو نگاه کردی؟ برف و بارون قاطی شده،سرت رو بالا بگیری و خیره بشی به اسمون میبینی از اولِ اول همه دونه ها برف هستن اما وسط راه بعضیاشون طاقتشون کمتره و آب میشن،بیا فکر کنیم از خجالت آب میشن!از شرمِ لمس کردنِ هوای ماست،دو دو تا چار تا هم بخوای حساب کنی،اونا از اون بالا بالاها اومدن،هوا و شرایط اونجا پاک هست از شرمِ بی خبری آب میشن!البته که خدای ما هم بزرگه!نعمت خدا که فرقی نداره،برف و بارونش مهم نیست،مهم اینه که خدا هنوز ما رو فراموش نکرده
باسمه تعالیامام باقر(ع)
باقر علم النبیین ، ای امام پنجمیندر طفولیت شدی از کربلا چندی غمین
گفت زینب ، به چه زیبا منظری آمد به چشممن ندیدم، جز وفا وعشق و ایثار و یقین
دید باقر صحنه های کربلا و کوفه رااز غروب کربلا گوید سخن تا اربعین
کودکی را با شهید کربلا آغاز کردآن چراغ روشن و پنجم امام مومنین
او به پا دارد علوم مختلف را بیش و کمهر کجا حرف تعقل بود، بودی اولین
با بیان علم و دانش،او به حق اعجاز کرداو کند تبیین علوم حکمت و تو حید و دین
دین حق کامل ش
حسین بن علی فرمانده ای است که همه مرزها را شکسته است. در مغناطیس عشق حسین، زمان و مکان و نژاد و زبان رنگ می‌بازد و طنین فریاد او در بیکران جهان و در گوش زمان می پیچد. هیچ کس نیست که در جان خود به آزمون کربلا مبتلا نشود. کل نفس ذائقة الموت هر نفسی چشنده مرگ است مگر آن که ذره ی وجودش در ملکوت روح حسین فانی و قطره ی جانش در اقیانوس حیات او حل شده باشد.
راه کوفه از کربلا می گذرد. هر که می‌خواهد دولت سلیمانی را در پایتخت جهان نظاره کند باید رزم کربلا کر
Something you always think "what if..." about
خیلی چیزها هست ولی شاید به شکل کلی بتونم بگم که چی می شد اگه از اون روزها بهترین استفاده رو می کردم، بهتر عمل می کردم... و حواسم بیشتر می بود...به کارها، رفتارها و خیلی چیزای دیگه...و خیلی چیزای دیگه...
اما خب متاسفانه نمی شه کاریش کرد! کاریه که شده!
ولی چی می شد اگه حسرت گذشته رو نمی خوردم؛ نمی خوردیم :(
یاد یه جمله ای افتادم که می گفت آدما تو اواخر عمر بیشتر حسرت کارهایی رو می خورن که نکردن!  
*روز یازدهم چالش به تاریخ یازده
در این بخش کلی اس ام اس عاشقانه غمگین براتون داریم.
به سلامتی‌ مترسککه با لبخندی به پهنای وجودشو دستهایی باز به فراخی آرزویشدر حسرت یک بغل گرم جان داد…
 
اس ام اس حسرت غمگین
 
خداوند ازم پرسید می خوری یا می‌بری؟گفتم میخورم اما غافل از این‌که رسمش این بود که حسرت را می‌خورند و لذت را می‌برند!
 
اس ام اس حسرت داشتن
 
یک شب از دفتر عمرم صفحاتی خواندمچون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم!همه ی ی دفتر عمرم ورقی بیش نبود!همه ی ی ی آن ورق حسرت ملاقات تو
متن کامل مداحی اومدیم پای پیاده آقا + دانلود نوحه
اومدیم پای پیاده آقا، از همون لحظه که خوندی مارو
تا با گریه آب و جارو کنیم. جاده ی نجف به کربلا رو
زنده مونده هنوز، شور هل من معین
وعده ی عاشقاست، کربلا، اربعین
سر ما فدای جوون رعنای تو
می خونیم همقدم با حججی های تو:
کربلا کربلا ما داریم میاییم
کوله بار همه از غم پره، چه غمی؟ غمی که احیاگره
اون غمی که راوی حماسه ست، خطبه های زینب مضظره
جونمونو میدیم، واسه این قافله
بپذیر یاحسین، خیلی ناقابله
اوم
خیلی دلم میخواد همه چیو بزنم کنا ودوباره کنکور بدم!
اما هم حال روحیم هنوز داغونه
هم هزینه کردم برا این 3ترم
هم پول ندارم کتاب بخرم ویه جورایی از خانوادم میترسم!
حسرت پزشکی به دلم موند...
گرچه ژنتیک پزشکی هم میشه خوند با رشتم !
نمیدونم شاید از سال بعد کنار دختر خالم که میره نهم بخونم هرسال کتاباشو!
دلم میخواد قایمکی بخونم بدون اینکه کسی بفهمه!
نمیدونم چی میشه!
 
پ ن :کاش دوستی بود بشه باهاش حرف زد.قدم زد ویه دل سیر از دلتنگیات گفت...
 
 
 
همیشه عاشقای امام حسین رو توی پیاده روی اربعین در تلویزیون که میدیدم حسرت می خوردم.
همیشه وقتی تعریفایی که از حال و هوای بین الحرمین از دوستانی که توفیق زیارت پیدا می کردن می شنیدم حسرت می خوردم.
 
ولی امسال نمیدونم چرا یه دلتنگی دارم که داره بی قرارم می کنه.
 
به همکارام که قراره فردا حرکت کنن گفتم تورو خدا برای منم دعا کنید.
 
خوشبحالشون که روز عاشورا کربلا هستن.
 
الان چشمام دیگه نمیتونه تحمل کنه.
 
من امسال هم محروم شدم.
 
همه وجودم اشک
ی کربلا! ای کعبه ی عشق و امیدمبعد از جدایی ها به دیدارت رسیدم
ای کربلا آغوش بگشا، زینب آمدمن زینبم کز رنج دوری ها خمیدم
هر روز دیدم کربلای تازه ای را‎ای کربلا! تا بر سر کویت رسیدم
منزل به منزل، داغ بر داغم فزون شد‎جان کَنده ام تا رَخت در این جا کشیدم
از بهر انجام رسالت، زنده ماندم‎گر زنده ام من، زنده ی هر دم شهیدم
ای کاروان سالار زینب، دیده بگشا‎تا گویمت با دیده ی گریان، چه دیدم
با آن که با دستت، به قلبم صبر دادیچندان! که در هر جا شهامت آفریدم
بسم رب اشهدا،
سلام دوستان عزیز
ان شالله که حال همتون به بهترین شکل ممکن خوب باشه.
 
فردا اگه خدا بخواد و قسمت باشه قراره که منم به جمع زائرین حسینی بپیوندم و بعد از چندین سال حسرت و عطش زیارت بالاخره برای اولین بار منم عطر هوای کربلا رو حس کنم.
برای این پست هم بخش ناشناس و هم بخش خصوصی نظردهی فعاله، اگه حرفی خواسته ای دارید و اگر منو قابل میدونید برام
ادامه مطلب
رفته بودم نمازجمعه این هفته.
نشستم بیرون داخل فضای باز دانشگاه تهران.
دیدم یه جوون ریشی 27اینا ساله اومد که گوشیش رو تحویل بده. چهرش خیلی آشنا بود. خیلی. ولی نمیدونستم کجا دیدمش.
یک تسبیح کوچیک خاکی کربلا دستش بود.
از اون لحظه که این صحنه رو دیدم، یه حسی تو دستام ایجاد شده، الانم هست، که دیگه نمی تونستم تسبیح کربلا دستم نگیرم.
یادم اومد یکی از بچه ها (محسن سلیمانـ...) ترم قبل یکی از این تسبیح ها ، سوغات آوره بود.
امروز داخل چمدون اینام رو گشتم ولی ن
❆ #سیاه:نینوا رنگ سیاهی بودبر صورت تاریخبه دست مردمی رو سیاه ❆ #قرآن:سرِ قرآن را نیزه کردندبه کربلامدعیان پیروی از قرآن ❆ #جهل:جهل که باشدکوفه و کربلا فرق نداردپروانه را می زنند سربه جهل #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_سپکو@ZanaKORDistani63سپکوسرای میخانهکانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)https://t.me/sepkomikhanehhttps://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametaghttp://mikhanehkolop3.blogfa.com
.
( یاضامن آهو )
دارم هوایِ مرقدت ای شاهِ مندل می طپد در سینه ام ای ماهِ من
.
از کودکی نامت شده وردِ زبانعشقت در این دنیا شده همراهِ من
.
کمتر زِ آهو نیستم مولا بیاتا بنگری بر محبسِ جانکاهِ من
.
افتاده ام در بندِ صیّاد زمان آقا نظر کن بر اسارت گاهِ من
.
چون بچه آهو بر مزارت سر نَهمدستی کشی  تا بر سرِ گمراهِ من
.
بر پنجره فولادِ تو گشتم دَخیلکافی نبوده، همّت کوتاهِ من؟
.
مهمان شدم گاهی اگر بر سُفره اتقانع نشد گویا دل خود خواهِ من
.
لایق نبودم در کنار م
شور دلنشین و مناجاتی امام حسین(ع)
شب اربعین 98
هیئت رایه العباس تهران
حاج محمود کریمی
یاذالکرم منو ببر تا به حرم
متن و صوت این شور دلنشین رو در ادامه مطلب ببینید ...
کربلا + شهادت نصیبتون
متن مداحی:
من بی تو دلگیرم / از زندگی سیرم
دور از تو ای مولا، میمیرم...
دستم بگیر آقا / از عالَم بالا
عالی جناب ای شاه، یا مولا...
 
یا ذَالکَرَم، من و ببر
تا به حرم، من و ببر
تا کربلا، یا کربلا یا کربلا
یا کربلا یا کربلا
حسین...
 
حسین وای...
 
 
من با تو آبادم / غم رفته ا
همسایمون از کربلا اومده و براش پرده زدن. امروز خیلی اتفاقی نوشته هاشون رو خوندم! دیدم زیر یکی شون نوشته از طرف: "داماد و دختر!"خیلی تعجب کردم!
هیچ توضیحی نمیدم چون درد آنجا که عمیق هست به حاشا برسد!
اما یه سوال دارم!
اگر پدر و مادر اون داماد گرامی مشرف میشدن کربلا آیا ایشون حاضر بودن زیر پرده بنویسن از طرف : "عروس و پسر!"؟!!!
و این قصه تا به ابد ادامه داره...
+ آقاشون بهشون ولایت داره خوب!!!! این حرفای زشت چیه میزنم؟!!!
دینداری نکردن حسرت آفرین است، دیدن، شنیدن و گفتن هر چیز بی ارزش و گناه‌آلودی حسرت‌آفرین است، در خدمت خدا نبودن و برای رضای خدا کسب‌‌وکار و تجارت نکردن حسرت آفرین است و در نهایت بهره نبردن و استفاده نکردن از این عمر چند روزه دنیا که با سرعت می‌گذرد و به عقب هم برنمی‌گردد برای آباد کردن عالم بی‌انتهای آخرت، حسرت آفرین است.امیرالمؤمنین‌علی(علیه‌السلام)«اللّه َاللّه َعبادَ اللّه ِ قَبلَ جُفوفِ الأقلامِ ، و تَصَرُّمِ الأیّامِ ، و لُزومِ
در پایدار کردن دین اسلام عزیزان زیادی خونشون رو فدا کردند و از مهم ترین این عزیزان شهدای کربلا و مهمترین
شهدای کربلا حضرت عباس(ع) و حسین(ع) هستند که تا جون در بدن داشتند، دست از دفاع برنداشتند و این که
اون زمان آقا امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) کلیه تلاششون رو کردند تا بتوانند زور دشمن را کم و کمتر کنند
و گاهی وقت ها دشمن از این تلاش دو بزرگوار می‌ترسید.
و توی این کربلا عزیزانی را از دست دادیم که نشون دادند ما برای دینمون از عزیزترین چیزمون یعنی جو
از زندگی به کل عقبم البته اگه بشه بهش گفت زندگی نمیدونم چرا باید شرایطم اینقدر خاص باشه اینقدر ...
همیشه حسرت خوردنامون متقابله یعنی یک طوریه من به شرایط تو حسادت میکنم تو به شرایط من و هیچ کدوم از زندگی راضی نیستیم
یعنی میدونید چی خوب بود اینکه هرچی داشتیم رو بهم میدادیم و کسی حسرت نمیخورد ...
نمیخوام بگم این همه فرق بین آدما چرا هست و چرا من نمیتونم به چیزای ساده ای که اونا بهشون رسیدن برسم
بعدش با خودم 2 2 تا 4 تا میکنم میگم حتما من مثل اونا خوب
سلام.
امروز میخوام چندتا از لذتهام را تووبلاگم بنویس فقط چندتاشا
شاید بااین کاربتونم به لذتهای زندگیت اضافه کنم
البته ازسعی میکنم هرهفته تعدادبهش اضافه کنم البته اون لذتهایی که قابله نوشتن باشه
نگاه کردن به بچه هام وقتی به خواب عمیق فرورفتن
نگاه به چشمها ودستهای همسرم
نگاه به عکسهای یادگاری 
نگاه به تلاش وپشتکار مورچه ها
نگاه به دریا
نگاه به ماه روزاولش وچهاردهم
نگاه به طلوع وغروب خورشید
نگاه به دریا 
نگاه به حرم ایمه
وخیلی نگاههای دیگه.
ای کربلا! ای کعبه ی عشق و امیدمبعد از جدایی ها به دیدارت رسیدم
ای کربلا آغوش بگشا، زینب آمدمن زینبم کز رنج دوری ها خمیدم
هر روز دیدم کربلای تازه ای را‎ای کربلا! تا بر سر کویت رسیدم
منزل به منزل، داغ بر داغم فزون شد‎جان کَنده ام تا رَخت در این جا کشیدم
از بهر انجام رسالت، زنده ماندم‎گر زنده ام من، زنده ی هر دم شهیدم
ای کاروان سالار زینب، دیده بگشا‎تا گویمت با دیده ی گریان، چه دیدم
با آن که با دستت، به قلبم صبر دادیچندان! که در هر جا شهامت آفرید
 
به نام حضرت دوست 
سالی که نکوست از بهارش پیداست
صلی الله علیک یا ابا عبدالله
اولین روزای سال 98 رو مشرف شدیم کربلا...
جاتون خیلی خالی 
پس از سالها زیارت اربعین و اون ازدحام جمعیت که نتونسته بودم داخل حرم بشم حالا با یک حرم بدون ازدحام ...
باورم نمی شد زیارت رجبیه کربلا قسمتم بشه 
هیچی نمیتونستم بگم ...
بیشترین ذکری که میچسبید بگم الحمدلله کما هو اهله 
اینم با خانواده ، دختر و دامادم خیلی آقا سرمون منت گذاشت ...
خدا سالیان سال روزی کنه زیارت رجبیه
دست بردار !
از رابطه ها و آدم هایِ اشتباه ، از تلاش هایِ بی فایده و تنش هایِ بی نتیجه ...
نه آدم ها عوض می شوند ، نه همه چیز ، همانی می شود که تو می خواهی !
بیخیالِ نداشته هایی که چون - دست نیافتنی اند - ، خواستنی شده اند ،
و بیخیالِ آدم هایی که جز ترسِ از دست دادنشان ، دلیلِ موجهی برایِ نگه داشتنشان نیست !
گاهی باید تمامِ حاشیه ها را دور ریخت و رویِ داشته ها تمرکز کرد .
همان هایی که چون خیالت از داشتنشان راحت بود ، از دایره ی توجهت خارجشان کردی !
باید ز
 
 
 
رمان مسافر کربلا: داستان آرزویی که به کربلا ختم می شود.
 
معرفی:
رمان مسافر کربلا : سیدمهدی شجاعی
وقتی کسی به زیارت امامی می ­رود می­گویند طلبیده شده است. این کتاب داستان یکی از همان طلبیدن­ های عجیب است که عقل آدم به آن قد نمی­ دهد و هاج و واج می­ ماند.
خلاصه:
داستان پسر بچه­ ی لالی است که به صورت اتفاقی با کاروان کربلا رو به رو می­شود و بدون اطلاع و مدارک لازم با آن­ها همراه می­ شود و در این جریان اتفاقات جالبی برای او پیش می ­آید.
بریده کتا
خیلی ها میشناسنش وقتی که اسم اون میادغم تو دلاشون میشینه دوستش دارن خیلی زیاد
وقتی کسی تشنه میشه وقتی کسی آب میخوادوقتی که سیراب میشه فقط یه اسم یادش میاد
بهش میگن امام حسین امام خوب و مهربونامامی که بچه هاشو هدیه داده به آسمون
کاش که ما بچه ها بودیم باهاش تو کربلا بودیمتو روز عاشورا بودیم کاش هممون اونجا بودیم
امامی که گفته روی حق کسی پا نذاریدرفیق نیمه راه نشیم هیچ کسو تنها نذاریم
وقتی شنیدم که امام واسه خدا جونشو دادبدجوری عاشقش شدم چطور
 16 سال بعد از شهادت درست همان روزی که اولین کاروان به صورت رسمی عازم کربلا می شود پیکرش را در منطقه فکه شمالی پیدا کرده و شب تاسوعای حسینی به وطن باز می گردانند. به خواب مسئول گروه تفحص لشکر امام حسین (ع) می آید و محل دفنش را هم می گوید. مردم در مسجد در دسته عزاداری کنار پیکرش تا صبح می مانند. صبح روز تاسوعا همراه با دسته سینه زنی در گلزار شهدای اصفهان او را به خاک می سپارند.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها